«آینده علوم انسانی در ایران» در «سمت» بررسی شد

۰۶ آذر ۱۳۹۸ | ۱۵:۱۵ کد : ۴۹ اخبار
تعداد بازدید:۶۱۵۱
پژوهشکده تحقیق و توسعه «سمت»، نشست «آینده علوم انسانی در ایران » را با سخنرانی مقصود فراستخواه، روز سه‌شنبه ۵ آذرماه در سالن جلسات «سمت» برگزار کرد.
«آینده علوم انسانی در ایران» در «سمت» بررسی شد

مقصود فراستخواه، استاد برنامه‌ریزی توسعه و عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، در ابتدای سخنان خود بیان داشت: «درک من از آینده‌پژوهی این است؛ سامانه‌ای از سعی عالمانه. سیستمی از مفاهیم، گزارش‌‌ها و روش‌هاست، که سیستمی برای سعی عالمانه طراحی می‌کند، تا بررسی و فهم روشمند و موثق حوزه‌های آینده صورت گیرد. در اینجا، مهم‌ترین مسئله، وجود پلتفرمی برای گفتگو و جستجوی رضایتبخش، برای شبکه ذی‌نفعان است؛ برای اینکه بتوانیم آینده را توضیح دهیم و برای مثال، آینده‌های محتمل را پیش‌بینی کنیم».

وی در ادامه، گفت: «فرض من این است که آینده‌پژوهی، بیشتر یک فرهنگ و پروسه است، تا یک ابزار. آینده‌پژوهی قبل از اینکه یک ابزار باشد، یک طرز تفکر و یک فرایند گفتگویی است. اینکه امروز در ایران این بحران‌ها وجود دارد، به ای دلیل است که ما فرهنگ آینده‌پژوهی نداریم و به آینده پرتاب می‌شویم. ما به آینده‌های نامعلوم پرتاب می‌شویم؛ چون فرهنگ آینده‌پژوهی نداریم. آینده‌پژوهی مدل‌های ذهنی ما را تغییر می‌دهد و ما را برای مواجه فراکشی با تغییرات فراوان، آماده می‌کند و از غافلگیر شدن، مصون می‌مانیم».

فراستخواه افزود: «ما باید آینده‌های بدیل و آلترناتیو را خوب بفهمیم، در ساختن آینده‌مان سهیم شویم، و برای تقلیل مرارت‌ها و ارتقای شرایط زیست‌مان، امید معرفتی و زبانی داشته باشیم».

این جامعه‌شناس ایرانی، رویکردهای عمده روش‌شناختی در آینده‌پژوهشی را برشمرد و به بحث گونه‌شناسی رویکردها با اقتباس از نظریه سهیل عنایت‌الله، پژوهشگر و آینده‌پژوه پاکستانی‌الاصل اهل استرالیا، پرداخت.

فراستخواه در ادامه به اثر منفی سنگین بودن تاریخ، برای رشد و توسعه یک کشور اشاره کرد و بیان داشت: «مشکل ما این است که زیادی تاریخ داریم و وزن تاریخ‌مان زیاد است! من هم همه پس‌زمینه‌های تاریخی‌ و سرزمین‌مان را دوست دارم؛ ولی واقعیت این است که بدبختی ما، از همین سنگینی تاریخ‌مان شکل گرفته است. ساختن آینده برای ملتی که وزن گذشته‌اش سنگین است، دشوار است. کشورهایی که تاریخ سبکی دارند، راحت‌تر خودشان را با دنیا وفق می‌دهند؛ ولی ما تا بخواهیم با چالش‌های گذشته و تاریخی‌مان در مسائل وارد شویم، زمان و انرژی زیادی از دست می‌دهیم».

وی تصریح کرد: «برای همین مهم است که ضمن علاقه‌مند بودن به تاریخ، باید روی‌مان به آینده باشد. وزن تاریخ، نباید ما را سنگین کند. باید گسست‌های دنیا را بفهمیم و سعی نکنیم به زور، دانشگاه مدرن را به نظامیه بچسبانیم. دنیا عوض شده است؛ باید از غارهای ذهنی اصحاب کهفی‌مان بیرون بیاییم. در دنیا تحولاتی صورت گرفته است و پذیرش آنها به معنای بی‌هویتی ما نیست؛ به همین صورت باید هویت سرزمینی‌مان را حفظ کنیم. باید حال‌مان را به سوی آینده هُل بدهیم. اگر کتاب‌های علوم انسانی با این وضعیت وفق پیدا نکنند، فقط بازیچه دانشجویان می‌شوند».

فراستخواه بر اساس تحلیل علّی لایه به لایه عنایت‌الله، به بررسی علوم انسانی در ایران پرداخت و گفت: «در هرم عنایت‌الله، لایه اول صورت مسئله‌ها هستند، لایه دوم ریشه‌ها و علت‌های اجتماعی، لایه سوم جهان‌بینی و گفتمان‌های پشت آن جریان و لایه چهارم، استعاره‌ها و اسطوره‌های ناخودآگاه جامعه را بررسی می‌کند. برای نمونه، استعاره پول چرک کف دست است، استعاره‌ای است که مار را بدبخت کرده و مانع توسعه اقتصادی‌مان شده است!».

این استاد جامعه‌شناسی ادامه داد: «علوم انسانی در ایران هنوز اختیارات معرفت‌شناختی ندارد و مشروعیت آن محل بحث است. استقلال و آزادی آکادمیک برای علوم انسانی دشوار است و دانشکده‌های علوم انسانی، نمی‌توانند به سادگی دانشکده‌های فنی کار کنند. سیطره کمیت و تمرکزگرایی در علوم انسانی ایران وجود دارد و مشکل کیفیت وجود دارد. بدنه علوم انسانی ما، کرخت است؛ دانشجویان زیادی داریم، بدنه آموزش عالی‌مان در علوم انسانی سنگین است و کمیت و پوپولیسم بر ما سیطره دارد. از طرفی، سرمایه علوم اجتماعی در ایران در حال کاهش است و فرسایش یافته؛ همچنین تصویر علوم اجتماعی در جامعه مخدوش شده است».

وی در ادامه بحث فورماسیون قدرت را مطرح کرد و گفت: «سؤالی که مطرح می‌شود، این است که کدام فورماسیون قدرت منجر به ورود علم انسانی در ایران شد؟ عواملی که در این جریان اثرگذار بودند، عبارتند از شهرنشینی، رشد طبقه متوسط جدید شهری، ورود روشنفکران به عرصه، به وجود آمدن مشاغل فکری و کنشگران و روزنامه‌نگاران، به وجود آمدن مدارس عالیه و نهادهای نوین دانشگاهی، به وجود آمدن مدارس جدید، ایجاد بنگاه‌های ترجمه و نشر کتاب و ورود ابزارهای نوین ارتباطی به ایران؛ وقتی مشاغل فکری به وجود آمد، یعنی قدرتی ایجاد شد و بعد آن، از دل سنت، تجدد به وجود می‌آید. تمام بزرگان پایه‌گذار علوم انسانی، بر فورماسیون قدرت بودند».

فراستخواه، نقش استعاره‌ها و اسطوره‌ها را بر شکل‌گیری در علوم انسانی در ایران مطرح کرد و بیان داشت: «خاطره‌سازی، نهضت ترجمه، شکوه ایران باستان و ...، خاطره‌هایی بودند که علوم انسانی روی آنها پیش رفت، و اینطور بود که می‌شتوان گفت علوم انسانی ایرانی با این لایه‌ها ساخته شد. دانش همان قدرت بود و قدرت، همان دانش بود. معرفت‌های جدیدی به نام علوم انسانی آمدند و جایگزین معرفت‌های سنتی شدند و دعاوی دانش داشتند. در حدود دهه 50، در این دانش جدید، تعارض‌هایی به وجود آمد؛ دولت‌زده شد، نخبه‌گرا شد، برج عاجی شد، ایدئولوژی زده شد، سیاست‌زده شد، چپ‌زده شد، هژمونیک و دیگری‌ساز شد».

وی تصریح کرد: «پول نفت، همه را کرخت کرد؛ دانشگاه‌ها سیاسی شدند و اولین قربانی‌اش، خود دانشگاه‌ها بودند. تعارض‌هایی مثل فساد و از خودکامگی و ... حل نشد و منجر به متزلزل شدن فورماسیون قدرت، که پشتوانه علوم انسانی بود، شد. علوم انسانی ضعیف شد و در نتیجه ایدئولوژی‌های جدیدی مثل بومی‌سازی و اسلامی‌سازی شکل گرفت. در مقابل بحرانی که به وجود آمد، دیگری جدیدی که حاشیه شده بود، متن شد و خواست که علوم انسانی را حاشیه کند و علیه متن هژمونیک، شورش کرد. مفاهیمی مانند علوم انسانی سکولار، انقلاب فرهنگی و ...، در مقابل وضعیتی ایجاد شد که علوم انسانی گرفتارش شده بود».

استاد برنامه‌ریزی توسعه مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی ادامه داد: «وقتی گفتیم علوم انسانی برای هویت و سنت ما خطرناک است، انقلاب فرهنگی شد و دانشگاه‌ها بسته شد. برای ایجاد نظام متمرکز، گفتمانی به وجود آمد ؛ ایدئولوژی رسمی به وجود آمد و بر اساس آن، استعاره‌هایی چون بازگشت به خویشتن، غربت غرب، غربزدگی و ... ساخته شد؛ و خواستند با اتکا به این علوم انسانی، جهان دیگری بسازند».

 

این استاد جامعه‌شناس، در پایان با حاضران به گفتگو نشست و به پرسش‌های آنها پیرامون بحث، پاسخ داد.

کلیدواژه‌ها: مقصود فراستخواه فراستخواه آینده پژوهی جامعه شناسی سازمان سمت پژوهشکده سمت


نظر شما :